Monday, August 28, 2006

فلورانس نایتینگل


.میگن یه ساختمونش مال صدوپنجاه سال پیشه . این سومین شبیه که قراره نخوابم
.صبح که اومدیم اینجا ، شکم خواهرم این سه تا سوراخو نداشت . بیشتر از اونی که نشون میده ، درد داره
.هر از گاهی از اتاق بغلی صدای زنی میاد که می ناله : آی ، درد میگیره
.تارعنکبوت پاره شده ای ، در کنج سقف چهارونیم متری ، نشون میده که هوا جریان داره
آی ، درد میگیره .ا - :
با دوستی ( اس.ام.اس !) بازی میکنم . همۀ عصبانیتم رو سرش خالی میکنم . آخه اون یه چند وقتی اینجا "اینترن" بوده
آی ، درد میگیره .ا - :
دلم سیگار میخواد . مدادمو میذارم لای لبامو ، (سیگار) میکشم . یه پوک محکم میزنم . دهنم بوی سیگار میگیره . ناگهان از جا میپرم . باورم شده بود که دارم توی بیمارستان سیگار میکشم
.دوباره : آی ، درد میگیره
رفتم تو راهرو کمی قدم بزنم . اول فکر کردم سر درد و سر و صدا و بو ، باعث شده برم تو توهم . ولی نه ، یه گربه ی واقعی داره تو راهروی طبقه ی دوم بیمارستان ، قدم میزنه ! از تجسم اینکه اینجا دنبال چی میگرده و چی میخوره ، چشام مات میشه
.بازهم : آی ، درد میگیره
. چشمامو میبندم که کف نره توشون . همچنان یکی داره میگه : آی ، درد میگیره
.اشتباهی جای" لوراتادین" یه "لورازپام" خوردم . - : آی ، درد میگیره
. نخیر . مثل اینکه اگه ننویسمش ساکت نمیشه . - : آی ، درد میگیره . آی ، ....ا
خوب ، حالا میشه خوابید . شب بخیر

2 comments:

HMN said...
This comment has been removed by a blog administrator.
simin said...
This comment has been removed by the author.