Wednesday, June 06, 2007

بدرود


امروز از صبح که بیدار شدم حالم خیلی خوبه . البته گاهی دلشوره دارم که طبیعیه . از صبح تا حالا داشتم خونه رو تمیز میکردم و به خودم میرسیدم . لباسامو شستم و اتو کردم . آرایش کردم و فقط مونده مانتو بپوشم و برم بیرون . سوار مترو میشم و ایستگاه میرداماد پیاده میشم و میرم روی اون پل قرمزه . همونی که همیشه برام وسوسه انگیز بوده . من عاشق رنگ قرمز بودم

2 comments:

Anonymous said...

میخوام احمقانه ترین کامنتی رو که ممکنه کسی بگه، واست بذارم!!!!!ا
آبیته!!!!!ا

Anonymous said...

ای کاش همه آدمها به این سادگی میتونستند عاشق بشند
ای کاش ما میتونستیم بی تفاوت از روی پلی نگذریم
ای کاش ما همه
یه چیزی داشتیم که به خاطر اون راهی رو طی میکردیم
شاید روزی همه بتونند رنگ قرمز رو لمس کنند
همون افریقایی