Wednesday, June 06, 2007

فشار


گریه کردن فرایندی داره : فشار ، بغض ، فشار ، اشک
ولی من بدون فشار و بغض گریه میکنم . به هر بهانه ای . امشب وقتی غذام سوخت ، گریه کردم . ظهر وقتی برای خرید میوه رفتم بیرون ، چون مهمون داشتم ، وقتی دیدم همه جا بسته اس ، گریه کردم . حتی وقتی که دوستم زنگ زد و گفت نمیاد ، از خوشحالی ، گریه کردم . وقتی خواهرم ازم پرسید گریه کردی گفتم دلم برای مامان تنگ شده . کلی ناراحت شد و بهم قول داد جمعه بریم پیش مامان . دلم براش سوخت و .... گریه کردم
آخ ، چقدردلم گریه میخواد

1 comment:

Anonymous said...

بعضی وقتا گریه جای خنده رو به عنوان درمان هر درد بی درمان میگیره....راحت گریه کردنم هنریه...حتی بعضیا اعتقاد دارن جزء هنرهای زیباست!!!!ا