Tuesday, November 21, 2006

شب که از راه میرسه / باز صدای پاش میاد


از هم پیالۀ یک رنگم ، لذت میبرم
آاااه ، زندگی ، تو چقدر زیبایی
دلم خیلی چیزا رو نمیخواد
دوست دارم بازم انگشتامو بشمرم ؛ یادمه قبلا ده تا بودن
دلم میخواد برم روی لبۀ بالکن وایسامو ... ، دلم تایتانیک ! میخواد
دوس ندارم وسط رقصیدن با دوست سیاهم ، به تلفن جواب بدم
شماره ؛ شماره وادارم میکنه که گوشی رو بردارم . از خوش اخلاقی من تعجب میکنه . ... . حرفامون تموم شد
دلم بازم مستی میخواد . فکر کنم دیگه آخرای مهمونیه .غمگین میشم ؛ مثل همیشه
گویا ظرفم پر شده . اینو، فوران مذاب هضم نشده ها ، نشون میده
:هنوزم طرف داره داد میزنه
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه !!!ا

No comments: