Sunday, March 11, 2007

سنگ قبر آرزو


غم میون دو تا چشمون قشنگت لونه کرده / شب تو موهای سیاهت خونه کرده

پسرک در حالی که می لرزید ، از زیر تابلوی " قهرمانان زاده نمی شوند ، ساخته می شوند " رد شد . آسمون قهوه ای شده بود . از خونه ای بوی خوراک گوشت میومد . برای چند لحظه خودشو در حال پوست کندن هویج و سیب زمینی مجسم کرد . " آخ " انگشتشو روی دیوار کشیده بود . به خونی که از زیر ناخنش به زور بیرون میومد ، نگاه کرد

ا- " تو که می خواستی تو لحظه زندگی کنی ، پس چی شد ؟ " زن ، امروز بر خلاف چند روز گذشته ، خیلی سنگین بیدار شده بود ؛ البته اگه بشه اسم شکنجۀ دیشبو گذاشت خواب . برای اینکه فکر نکنه ؛ از خونه زده بود بیرون ، ولی مگه میشه فکر نکرد . سرش به بزرگی بالن وبه سنگینی کوه شده بود . منتطر تاکسی وایساده بود و داشت فکر می کرد که آیا آدمای کر و لال هم فکر می کنند ؛ که بوی ادکلن تندی بیدارش کرد . مرد جوانی با علاقۀ فراوانی ! داشت نگاهش می کرد و معلوم بود یه چیزی هم گفته بود و منتظر جواب بود . قیافه اش آشنا میزد . - " ببخشید ، نشنیدم چی گفتید " . - " عرض کردم ، ممکنه اجازه بدید برسونمتون ؟ " یه لحظه به تمام جاهایی که باید می رفت فکر کرد . بانک ، داروخونه ، ماهی فروشی ، میوه ؛ ... . مرد داشت به ماشینش اشاره می کرد که کمی پایینتر پارک بود . یه پرادوی قرمز دو در . واااه . - "این عروسک گرونتره یا خونۀ اجاره ای من؟ این یارو وقتی ماشینش صد میلیونه ، پس خونه اش چقدره؟" ؛ که دید پاهاش دارن میرن طرف ماشین . آخرین باری که " اتو " زده بود چند سالش بود ؟ هیچوقت تنهایی سوار یه ماشین غریبه نشده بود . " اگه .... چی ؟ وای اگه .... چی ؟ ... نه ولش کن به ریسکش نمی ارزه ". یهو وایساد . چیزی نمونده بود مرد باهاش برخورد کنه . - " مرسی آقا من با تاکسی میرم " مرد قیافۀ حق به جانبی گرفت . - " باور کنید خانم ، من قصد مزاحمت ندارم . "( گه خوردی . اصلا من با این تیپ و قیافۀ داغونم که به اندازۀ یه لاستیک ماشینت هم نمی ارزه ... تو غلط کردی مرتیکۀ عوضی که واسه دخترای مردم نقشه می کشی ) قبل از اینکه این حرفا رو به زبون بیاره ، سوار یه تاکسی شد و ....ا

گر دلم را شکستی / خاطراتم را به یاد آر / هر جا بی من نشستی

نمی دونست از گرسنگی داره می لرزه یا از سرما . از جلوی یه نونوایی رد شد . بوی نون شیر مال توی تمام نایژکهاش رسوخ کرد . به پولای تو جیبش نگاه کرد . نه ، نمی تونست . دفعۀ پیش که از پول فروش فالها برای خودش ساندویچ خریده بود ، حسابی از باباش کتک خورده بود . فکر کرد اگه بتونه یه تیکه نون شیر مال خرمایی بدزده چه خوب میشه

گل هر آرزو / رفته از رنگ و رو / از تو تنها شدم / چو ماهی از آب

زن ، داشت به رابطۀ یک طرفه اش فکر میکرد . میون موندن و رفتن بود که ... وااای چه بویی . - "چنده آقا ؟" - " اینا سیصد ، اینام دویست ." از هر کدوم دو تا بده . " و با تعجب به دستای شاگرد نونوا نگاه می کرد که چقدر مواظب بود ، دستاش با نونا خیلی تماس نداشته باشن

نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره / نمیشه این قافله ما رو تو خواب جا بذاره

شاگرد نونوا با اخم به پسر بچه نگاه کرد . سر پسر بچه اومد پایین . زن ، نگاه هر دوشونو دید

من نیازم تو رو هر روز دیدنه / رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره

واسه چی اینهمه نون خریدی ؟ تو که یه نفری . - "می دونی که تا برسی خونه میشن عین لاستیک ، دیگه نمیشه خوردشون ... نمی تونستم یه نصفه نون بخرم که " . دستاش پر از کیسه های پر از خوردنیجات شده بود

ا- " خیلی خلی . اینهمه خرید کردی واسه چی ؟ اینهمه راه می خوای اینارو بکشونی دنبال خودت ؟ مگه دم خونۀ خودمون از اینا نداره ؟ نه ، نون شیرمال نداره . پیازم نداره ؟ یه نگاه به خودت بنداز ، دیوونه شدی "ا

ا- " آخه این قیافه چی داره که یارو افتاده بود دنبالش ." تو شیشۀ یه مغازه خودشو ورانداز می کرد . یهو سرش گیج رفت . یادش افتاد که امروز ناشتا یه سیگار کشیده بود ، از همون موقع تهوع ولش نکرده بود . روی لبۀ جوب نشست . میدون تجریش با همۀ مغازه ها و همۀ آدماش دور سرش چرخیدن و چرخیدن و ....ا

همیشه با مامانش میومد تجریش برای خرید . مامان به تجریش می گفت شمرون . دلش بستنی خواست . سردی سنگ داشت توی تنش فرومی رفت . دلش نمی خواست ، هم این همه بارو دنبال خودش بکشونه تا اون سر دنیا ؛ هم سرسنگینشو

من چشمامو به ابرا میدم / آسمون بارون میباره

پسر بچه داشت با حسرت به نونای شیرمال و پرتقالا نگاه می کرد

از توی کیسه یه تیکه نون کند و داد دست پسر گدایی که کنارش نشسته بود . پسرک تو یه چشم به هم زدن ، نونو خورد . نگاهش هنوزم به کیسه های میوه بود

ای شکسته خاطر من / روزگارت شادمان باد / سینۀ تاریک من / سنگ قبر آرزو بود

ا- " نون شیر مال دوس داری ؟ " - " اوهوم " - " میوه چطور ؟ " - " اوهوم "

امشب بر تو مهمانم / که میروم به سوی سرنوشت

سبک شده بود ، حالا می توست پرواز کنه

3 comments:

Anonymous said...

gahi vaghta nemishe goft to ki hasti , vali be har hal kolly doost dashtani hasti, shayad khodet nadooni, faghat ye moshkel dari , mesle daynasora naslet dare var miofte, ine ke ye moghe-hayee bayad deltangihaye tanhayee ro be joon bekhari.....

Anonymous said...

injoor mogheha bishtar khodeto neshoon midi ,dar eine hal bishtar be khodetam bad mikoni, gahi fekr mikonam to shayad bayad tanasokhe badie madar tereza mishodi!!

simin said...

inam nazarie vase khodesh.beharhal az inke tavasote ye dooste biman! dide shodam ......