Saturday, August 04, 2007

روباتها


روباتها موجوداتی هستند ساختۀ خودشان ( آن چیزی هستند که روزگاری طلب کرده بودند ) آنها از انواع نیمه پیشرفته ، پیشرفته تا، فوق پیشرفته متغیرند و معمولا در دو جنس نر و ماده در بازار موجود هستند . روباتها بر اساس برنامه ای که به آنها داده شده که همانا تجربیاتشان است ،عمل میکنند . البته گاهی هم اشتباه میکنند ، خوب .... روباتها هم بعضی وقتها به کمی خلاقیت نیاز دارند ؛ بهر شکل ، در کل ، ماجرا یکیست
روباتها موجودات منحصر به فردی اند . آنها خلق شده اند برای ارتباط . اگر یکی از آنها ( حالا به هر دلیلی ) رابطه ای ، چه با جنس موافق ، چه مخالف ، نداشته باشد ، دچار انواع بیماریها میشود ( روحی و جسمی ) و هر روباتی ، هر چه ارتباط بیشتری داشته باشد ، در اجتماع مقبول تر است
به علت دارا بودن نوعی اشعه ( خواه مادون قرمز ، خواه فرابنفش ) آنها قادرند از فاصلۀ "اِن" کیلومتری ، حظور یک جنس مخالف را تشخیص بدهند . طبق بررسیهای به عمل آمده 99.9 درصد از روباتها ، هر گونه برخورد با یک روباته را نوعی ارائه فرض میکنند . اما این نظریه برای روباته ها تا 80 درصد گزارش شده است
ارتباط معمولا با تلاقی اشعه ها شروع میشود . معمولا روباته خجالت میکشد و روبات از این وضعیت لذت میبرد
ارتباط از نوع اول : سلام . ببخشید من شما رو جایی ندیدم ؟ ... . ... ! ... . ؟... ها ها ها .... میشه لطفا شمارتونو بدین ؟ البته فرقی هم نمیکنه ، میتونم من شمارمو بدم ............ ( تنها تفاوتش ، قبض تلفن آخر برجه ! )ا
ارتباط از نوع دوم : الو ؟ سلام . من فلانی هستم . شمارتونو از فلانی گرفتم . شنیدم شما راجع به ... اطلاعات دارید ... . ... . ... . پس میتونم ببینمتون ؟ ........ا
ارتباط از نوع سوم : تو دختری ؟ اگه راست میگی یه عکستو بفرست ببینم . ...... وای تو چقدر خوشگلی . من عاشقت شدم ، میتونم از نزدیک ببینمت . راستی تا یادم نرفته ، امروز تولدمه ..... خوب اگه نمیتونی بیای بیرون ، پس بیا سکس چت کنیم . شمارۀ .....ا
و.... انواع ارتباطی دیگر

بالاخره روز موعود فرامیرسد و روباتین ، در یک کافی شاپ یکدیگر را می بینند . ملاقات اول معمولا کمی کسل کننده است و طرفین نمیدانند آیا دفعۀ دومی هم هست یا نه ؟ در ابتدا به طور نا محسوس یکدیگر را حسابی بررسی میکنند . از مارک کمر بند گرفته تا سایز سوتین و فرم لبها . در خلال این بررسیها ، آنها دربارۀ انواع موضوعات حرف میزنند : از ، گرما یا سرمای هوا گرفته تا شلوار فلان استادشون و من عاشق رنگ آبیم شما چطور ؟ و آه ، چه زندگی غم انگیزی شده . همه میخوان بهم دروغ بگن . راستی شما چطور ؟ا
ملاقات دوم ( شایدم تلفنی باشه ) از اینکه من چقدر با شعورم و هیچ کس بیشتر از من درک نداره و فکر نکن میتونی واسه من فیلم بازی کنی ، من دستتو خوندم ، اظهار فضل میکنند و در مورد کافکا و مهران مدیری و سالاد شیرازی ، کاملا علمی و مدلل ، بحث میکنند
در ملاقات های بعد بیشتر به بذله گویی رومی آورند ، به خصوص جناب روبات . در اینجا از انواع جوکهای رشتی و ترک و فارس استفاده میکند تا به مقصود خود برسد : مبحث شیرین سکس . روبات ، با مطرح کردن چند لطیفۀ سکسی میزان ظرفیت و ... روباته را میسنجد و براساس تجربه ، تصمیم میگیرد که کی در این باره بیشتر حرف بزند و پایه را براین میگذارد که طرف مقابل جانماز آب میکشد
و صحبتهای بعدی اینگونه ادامه میابد : بیا خونمون میخوام کلکسیون عکسایی که از تو آدامس جمع کردمو بهت نشون بدم . ... ...... . مواظبتم ، نمیذارم بهت آسیبی برسه . اصلا هر چی تو بخوای . .......... تو چقدر املی . هنوز بزرگ نشدی . من میخوام به تو خدمت بکنم . این بزرگترین لذت رباتیه ( بشریه ) . میدونی که از نظر پزشکی ثابت شده که .... . اصلا تو این سن برای تو مثه دارو! میمونه . نه اینکه فکر کنی واسه خودم میگما . نه به جون مامانم ، این حرفا فقط به خاطر توئه عزیزم
و پس از آن صحبتها به اینجا می انجامد ؛ من به تو علاقه مند شدم ..... من که گفته بودم قصد ازدواج ندارم .... تو که هنوز بچه ای .... من پشیمون نیستم ( شایدم هستم ) .... و غیره
پس از مدتی ، سکه! روی دیگرش را نشان میدهد . آنها معتقد میشوند که طرف مقابلشان در هر حالتی دروغ میگوید . و ناسازگاریها شروع میشود و حظور نفر سوم همیشه احساس میشود . ........ سه ساعته اشغالی . تو اینترنت بودم عزیزم .......ا اگه من بی شعور بودم ، همون موقعی که فلانی نشسته بود روی پات و خودشو میمالید بهت باید ..... اصلا به تو چه مربوطه من کجا بودم و با کی ؟ .............. مطمئن باش عزیزم ، اون فقط یه دوست معمولیه . تازه نامزدم داره
هر کدام ، با دلایل رباتی خودشان ، کارشان را مجاز و معمولی جلوه میدهند و .... فکر نکن فقط ، تو یه ربات ، تو دنیایی . هزار تا مثه تو واسه من ریخته ...........ا
روزی رباتی بزرگ ! فرمود : اگر روزی ربات یا رباته ای گفت که من دروغ نمیگویم (چه به خودش ، چه به شما ) بدانید و آگاه باشید که همانا دروغ میگوید . وقتی من خودم مدام در حال دروغ گفتنم ، چه انتظاری دارم که دروغ نشنوم ؟ هان ؟ا
پس از آن رابطه رو به افول مینهد . نمونه ای از مکالمات آخر اینگونه است
سلام . سلام خوبی؟ خوبم تو چطوری ؟ ااای هستیم . چه خبر ؟ هیچی تو چه خبر ؟ (سکوت) هیچ (پارازیت موبایل) . (سکوت) شام خوردی ؟ آره . چی ؟ نیمرو . (سکوت) اهان دیگه چه خبر ؟ (سکوت) امروز رفته بودم خونۀ یکی از دوستام . ( پارازیت )خوش گذشت ؟ آره خوب بود . (سکوت) امروز رفتم آرایشگاه میخواستم موهام بزنم ولی پشیمون شدم . (سکوت) ( پارازیت) داری چی کار میکنی ؟ هیچی دارم به کارام میرسم . ( ناگهان فوران احساس ) خیلی کار دارم . اصلا وقت ندارم سرمو بخارونم . (سکوت) سرم شلوغه . ممکنه تا یه ماه دیگه نتونم ببینمت ( اینو از الان دارم میگم که بعدا قشقرق راه نندازی ) (سکوت)..... خیلی کار میکنم . اصلا خسته شدم از این زندگی . میبینی چقدر بدبختم ؟ همش کار کار کار .................... (سکوت) ..... (سکوت) (سکوت) (سکوت) (سکوت) (سکوت) (سکوت)..... باشه عزیزم مزاحمت نمیشم . برو به کارات برس
آنها روز به روز بیشتر در خودشان فرو میروند و (سکوت)......ا
و ..... بالاخره یک روز ، دست و پا زدن میان بودن و نبودن تمام میشود و .....ا
.
نگران نباشید همنوعان! قاطی نکنید دوستان! اینها رباتند ، ربات . خیلی زود فراموش میکنند و با کوله باری از خاطرات ! به یک ربات دیگر پناه میبرند





2 comments:

Anonymous said...

یاد یه داستانی اوفتادم که چند وقت پیش میخوندم :انسانها روباتها را ساخته بودند که به رفاه و امکانات بیشتری برسند ولی با غلبه تکنولوژی عملادیگر هیچ نیازی به همدیگر نداشتند و احساس و عواطفشان هم شکلی مادی پیدا کرده بود ولی از سوی دیگر روباتها نیاز به همکاری و همفکری داشتند تا از عهده تقاضاهای انسانها بر بیایند ولاجرم حس و عواطف در بینشان شکل گرفته و رشد کرده بود ...آخر داستان قیام روباتها به عنوان حامیان عشق و دوستی علیه انسانهای بی روح و خشن بود...اینروزها میبنم که بعضی ها انگار که یه جورهایی برای زندگی برنامه ریزی شده باشندکه دارای هیچ احساس و ابتکار خارق العاده ایی نیستندوزندگیشان پر است از تکرار و تقلید متاسفانه دنیا هم داره در سمت اونا حرکت میکنه... راستش من از اینها میترسم خیلی بیشتر از اون که از حیوانات بترسم و خوشحالم که بین اونا زندگی نمیکنم همیشه شاد وسبز باشی
پرویز ساحل برنگستون نامبیا

Anonymous said...

رباتی را تصور کن که در هنگام عشق بازی باطریش تمام شود!!!خوب البته احتمالا باطری کمکی یا ویاگراباطری استفاده میکند!!!!ا
تبلیغشو که دیدی!؟